یکی از نعمتهای خدا به ما این است که معمولا از باطن یکدیگر و گناهان همدیگر بی خبریم . و ستار بودن خداوند هم مزید بر علت است. از قضا اولیای خدا و در راس آنان امامان معصوم در پوشاندن عیب مردم بیشتر از همه به خداوند شباهت دارند. ...
درباره سايت
امکانات سايت
مطالب سايت
چرا قبور امامان بقیع را خراب کردند؟!!
پاسخ: در درس گذشته با ادله ی متعددی اثبات کردیم که ساخت و تعمیر و حفظ قبور بزرگان دین نه تنها حرام نیست و مشروع است بلکه مایه ی تقرب به پروردگار است. اما اکنون برانیم تا ببینیم دستاویز وهابیان برای تخریب قبور اولیا و انبیا چیست؟!...
آیا نام امامان اهل بیت و مقام امامت آنان در قران امده؟! در پاسخ به این سوال سه نظریه و دیدگاه در بین متکلمین و مفسرین اسلامی وجود دارد:آیا نام امامان اهل بیت و مقام امامت آنان در قران امده؟! در پاسخ به این سوال سه نظریه و دیدگاه در بین متکلمین و مفسرین اسلامی وجود دارد:
در ایام هشتم شوال و سالروز تخریب قبور و گنبد و بارگاه امامان بقیع قرار داریم. به جاست که در میان ادله ی فراوان مبنی بر جواز ساخت بنا بر روی مزار بزرگان و امامان به یکی از ادله ی قرآنی این باب اشارتی کنیم.
آنگاه كه سرگذشت اصحاب كهف پس از سيصد و اندي سال بر مردم كشف شد، همه مردم آن منطقه دور غار آنان را فراگرفته و به دو گروه تقسيم شدند: گروهي گفتند: بر روی قبر، بناي يادبودی بسازيم و آرامگاه آنان را با اين بنا گرامی بداريم. گروهی ديگر گفتند: بر روی غاری كه اجساد آنان در آن نهفته است، مسجد بسازيم.
قرآن اين حقيقت را چنين بيان می كند: فقالوا ابنوا عليهم بنيانا ربهم اعلم بهم قال الذين غلبوا علی امرهم لنتخذن عليهم مسجدا، كهف /21.
از اين آيه استفاده مي شود كه در آن زمان هم، بنا بر روی قبر امری رايج بود و هم مسجد سازی روی قبر، چيزی كه هست نظريه نخست مربوط به غير مومنين و نظريه دوم، مربوط به موحدان بوده است. گواه بر اين كه پيشنهاد دوم از آن موحدان بوده است، تاريخ معروفی است كه درباره زندگانی اصحاب كهف در كتب تفسير و تاريخ موجود است و آن اين كه آنان وقتی از خواب بيدار شدند، فردی را روانه شهر كردند، و او وضع شهر را دگرگون ديد و گرايش های مردم به مسيح را مشاهده كرد و تعجب كرد كه چگونه اين شهر كه مركز مشركان بود، بلكه وجود موحدان در آن غير قانوني به شمار مي رفت به چنين حالت و وضعی درآمده است، گويا براي تبيين يك چنين دگرگونی در اوضاع دينی می فرمايد: قال الذين غلبوا علی امرهم...، يعني كسانی كه بر گروه نخست پيروز شده بودند و مقصود اين است كه از نظر فكر و انديشه و ايدئولوژی پيروز شده بودند نه از نظر سياسی، و پيشنهاد مسجدسازی گواه بر اين است كه پيشنهاد دهندگان مردم متدين بودند و از اين نظر، بر گروه ديگر غلبه كرده بودند، نه اين كه اهل قدرت و سلطه بودند تا گفته شود: گفتار چنين گروه، شايسته پيروزی نيست.
بنابراين آيه از دو جهت مي تواند سند ما باشد:
الف- از اين كه قرآن بنا بر مدفن اصحاب كهف را از زبان گروهی نقل می كند، بدون اين كه آن را نقد كند، واين خود نشانه مشروع بودن آن است. زيرا در غير اين صورت، آن را نقد می كرد. شما اگر به آيات قرآن نظری بيفكنيد آنجا كه گفتاری را از ديگران نقل می كند، در صورت غير صحيح بودن به نقد آن مي پردازد مگر اين كه بی پايگی آن روشن باشد- مثلا فرعون به هنگام غرق شدن در امواج دريا اظهار ايمان كرد و گفت: آمنت انّه لا اله الا الذي آمنت به بنوا اسرائيل و انا من المسلمين، يونس / 90
من ايمان آوردم كه خدايي جز آن كه بني اسرائيل به او ايمان آورده اند، نيست و من از مسلمانان هستم. قرآن براي اين كه ديگران نپندارند كه ايمان در چنين لحظاتي نافع و سودمند است، فوراً نقد مي كند و مي فرمايد: الان و قد عصيت من قبل و كنت من المفسدين، يونس/91
(آيا اكنون «ايمان آورده ای» در حالی كه در گذشته عصيان كردی و از مفسدان بودی).
ب- قرآن، اين ديدگاه (بنای بر قبور به صورت مسجدسازی) را از جمعيت پيروز بر مشركان نقل می كند، و اين خود حاكی از آن است كه اين گروه چنين پيشنهادی را به عنوان حكم شريعت خود مطرح مي كردند و همگي مي دانيم كه شرايع سماوی از نظر اصول و قواعد كلی يكسانند و اختلاف، در كيفيت ها و جزئيات است از اين جهت فقها مي گويند احكام ثابت در شرايع پيشين برای ما حجت است، مگر اين كه دليل محكمي بر منسوخ شدن آن داشته باشيم.
بنابر این ساخت بنا بر فراز قبر امامان مسلمین در بقیع یا مزارهای دیگر نه تنها ایراد ندارد بلکه قران این کار را جایز شمرده است. پس وهابیت مدافع توحید نیست بلکه در توحید مغالطه میکند.
شیخ علی زند قزوینی
درباره ي تعداد دقيق شاگردان امام صادق نظرهای گونا گونی وجود دارد؛ برخی عدد آنهارا فراتر ازشمار چهارهزار وبرخی کمتر ويا مساوی با چهار هزاروکمتر ازآن دانسته اند؛ به هر روی جمع زيادي درحضورش کسب علم کرده اند.
البته تذکر دو نکته هم قابل توجه است. اول انکه وقتی گفته میشود شاگردان امام چهار هزار نفر بوده اند باید این میزان را بر اساس قلت نفوس و کمی افراد آن برهه دید نه بر اساس جمعیت امروز. دوم اینکه امام در زمانی این چهار هزار نفر را بر گرد کرسی درس خویش جمع کرد که خبری از رسانه ها و ماهواره ها و رسانه های جمعی امروز نبود و طبعا شهرت علمی امام صادق سینه به سینه و به کندی به عام و خاص مردم رسیده بود. لذا اگر آن روز با توجه به جمعیت کم بشر و فقدان رسانه ها آن هم با محضورات سیاسی حاکم بر جامعه کسی چهار هزار تن را بر گرد حلقه ی درسی خود جمع میکرد شق القمری بود که مانند نداشت.
رهبران فرقه های چهارگانه ی اهل سنت مستقيم وغيرمستقيم درشمار شاگردان حضرت دانسته اند:
"مالك" پيشواي فرقة مالكي ميگفت: مدتي نزد جعفر بن محمد رفت و آمد ميكردم، او را همواره در يكي از سه حالت ديدم: يا نماز ميخواند يا روزه بود و يا قرآن تلاوت ميكرد، و هرگز او را نديدم كه بدون وضو حديث نقل كند. در علم و عبادت و پرهيزگاري، برتر از جعفر بن محمد، هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است.[1]
"ابوحنيفه"، پيشواي مشهور فرقة حنفي، ميگفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد نديده ام.[2]
وسعت دانشگاه امام صادق ـ عليه السّلام ـ: "حسن بن علي بن زياد و شاء" كه از شاگردان امام رضا(ع) و از محدثان بزرگ بوده (و طبعاً سالها پس از امام صادق(ع) زندگي ميكرده)، ميگفت: در مسجد كوفه نهصد نفر استاد حديث مشاهده كردم كه همگي از جعفر بن محمد(ع) حديث نقل ميكردند.[3]
امام صادق(ع) با توجه به فرصت مناسب سياسي كه به وجود آمده بود، و با ملاحظه نياز شديد جامعه و آمادگي زمينة اجتماعي، دنبالة نهضت علمي و فرهنگي پدرش امام باقر(ع) را گرفت و حوزة وسيع علمي و دانشگاه بزرگي به وجود آورد و شاگردان بزرگ و برجستهاي همچون: هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضّل بن عمر، جابربن حيّان و... تربيت كرد كه تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند.[4]
هر چند وسعت علوم امام جعفر صادق قابل شمارش نيست چنانچه شيخ مفيد مينويسد: به قدري علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازة آن همه جا پخش شده است و از هيچ يك از افراد خاندان او، به اندازة او علم و دانش نقل نشده است.[5] اما امام صادق(ع) بنابر نياز زمان خويش و توسعه علوم ديني و دفع شبهات از حوزه دين هر كدام از شاگردان خود را در يكي از رشته هايي چون: علم قرائت قرآن، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام، علم طب، علوم طبيعي، فلسفه، نجوم، رياضيات، علم اصول فقه، ادبيات و.. تربيت كرد و هنگام مراجعه بعضي از دانشمندان فرق، مذاهب و اديان ديگر جهت مناظره و پرسش و پاسخ به يكي از شاگردان خود ارجاع ميدادند.
شیخ علی زند قزوینی
پي نوشت ها:
[1] . حيدر اسد، الإمام الصادق والمذاهب الاربعه، ط 2، بيروت، دارالكتاب العربي،1390 هـ . ق، ج 4، ص 335.
[2].. نجاشي، فهرست مصنفي الشيعه، تحقيق: سيد موسي شبيري زنجاني، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، ص 40 - 39.شمس الدين محمد، تذكره الحفاظ، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج1، ص 166.
[3]..شمس الدين محمد، تذكره الحفاظ، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج1، ص 166. ،
[4] شيخ مفيد، الإرشاد، قم، مكتبه بصيرتي، ص 271؛ حيدر، اسد، همان كتاب، ج1، ص 69.
[5] شيخ مفيد، همان كتاب،ص 270.