کرامتي از امام عسگری از زبان یونس نقاش
img
درباره سايت
مشاهده مطالب سايت

درباره سايت

img img img
سخن روز
بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست.
‐ حضرت علی علیه‌السلام
خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند نه دینشان را برای دنیاشان.
‐ دکتر علی شریعتی
آدمی ساخته‌ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می‌اندیشیده است.
‐ مترلینگ

پيوندها، روزانه ها و ...

امکانات سايت

مطالب سايت

img img
ساعت
0

از کافور خادم نقل شده که: «گفت: يونس نقاش، همواره حضور سرورمان امام عسکري عليه ‏السلام مي‏ رسيد و به خدمت‏گزاري وي مي‏ پرداخت. روزي ترسان و وحشت زده بر آن حضرت وارد شد و عرض کرد: مولاي من، خانواده‏ام را به شما مي‏ سپارم.  

حضرت فرمود: چه شده است؟  

عرض کرد: تصميم گرفته‏ ام از اين شهر کوچ کنم.  

حضرت در حالي که تبسم بر لبانش بود فرمود: براي چه، يونس؟  

عرض کرد: ابن بغا، نگين انگشتر گران‏بهايي برايم فرستاده تا آن را حکاکي کنم و چون به اين کار پرداختم، نگين شکست و دو نيم شد. وعده‏ ي او هم فردا است و او اين ابن‏بغا است. کيفر اين کار يا خوردن هزار تازيانه است يا کشته شدن.  

حضرت فرمود: به خانه ‏ات برو و تا صبح آسوده خاطر باش که جز خير و خوبي چيزي پيش نخواهد آمد.

فردا صبح ترسان و لرزان نزد حضرت آمد و عرض کرد: فرستاده‏ ي خليفه آمده و نگين انگشتر را مي‏خواهد.  

حضرت فرمود: نزدش برو، گزندي به تو نخواهد رسيد.  

عرض کرد: سرورم به او چه بگويم؟  

حضرت تبسمي کرد و فرمود: نزد او برو و به آنچه مي ‏گويد گوش فراده که همه خير است و نيکويي.  

کافور مي‏ گويد: وي رفت و برگشت و گفت: سرورم، او به من گفت: همسران [ابن‏ بغا] بر سر اين نگين به نزاع پرداخته ‏اند. اگر ممکن است آن را دو قطعه نما، ما تو را راضي خواهيم کرد.  

امام عليه ‏السلام عرضه داشت: پروردگارا، تو را سپاس که ما را در شمار کساني قرار دادي که به حق، سپاس تو را به جاي آورند. آنگاه به يونس گفت: بگو ببينم در پاسخ او چه گفتي؟  

يونس عرض کرد: گفتم به من فرصتی بده تا در اين زمينه بينديشم.  

حضرت فرمود: پاسخ مناسبی داده ‏ای» [1] .

شیخ علی زند قزوینی 

 

(1)ابن شهر آشوب،مناقب،ج4،ص427.



نظرات
ارسال نظر
کد امنیتی رفرش
img